با وجودي که زنان نيمي از جامعة انساني را تشکيل ميدهند، اما احجافها و تبعيضهايي که در طول تاريخ زندگي انسان بر زنان روا داشته شده است آنها را چونان «نيمة خاموش جهان» مطرح ساخته است. با اينکه فقط از اوايل قرن بيستم بود که مسألة حقوق مساوي زن و مرد توسط کشورهاي غربي به رسميت شناخته شد (مانند انگلستان، فرانسه و ايالات متحده آمريکا)، دين مبين اسلام چهارده قرن قبل از تساوي حقوق زن و مرد سخن به ميان آورده و جنس و ماهيت آن دو را يکي دانسته است. آييني که پيامبر بزرگ اسلام به ارمغان آورده است زن را نيز چون مرد شايستة آن دانست که مخاطب وحي الهي باشد. در جامعهاي که زن بودن ننگ محسوب ميشد و زنده به گور کردن دختران امري مقبول به شمار ميرفت و عصبيتهاي جاعلي و فرهنگ مرد سالاري، حاکم بر آن جامعه بود و زن به عنوان موجودي مطرح بود که بايد در خدمت مرد و جزء مايملک او باشد، سنت شکنيهاي انقلابي پيامبر اسلام که بر خلاف مناسبات اجتماعي و سياسي حاکم بر جهان عصر بعثت بود، نقطه عطفي تاريخي بهشمار ميرود. اگر در سنت و سيرهاي که پيام آور وحي از خود به جا گذاشت، از زاوية يک اسلوب و شيوه تأمل کنيم و اگر شکل بنديهاي الزام آور (اجتماعي، تاريخي) که پيامبر (ص) در آن عمل ميکرده ما را از درک راهبرد و مشي بلند ايشان باز ندارد در خواهيم يافت که نبايد بسياري از سنتها و آداب و رسوم و فرهنگ واقعا موجود بشري و زميني را در جوامع اسلامي با مکتب، ايدئولوژي و ماهيت و جوهره پيام آسماني اشتباه گرفت و يکي دانست. (هفته نامه عصر ما، سال سومف شماره 55، صفحة 6)
امروزه موضوع تحول حقوق زن دستخوش برخي شعارها و جنجالهاي فريبنده و مجازي فرا گرفته است. وجود جنبشهاي زنان و نهضتهاي گوناگون فمنيستي[1] در غرب خود بهترين نشانه بر اين امر است که هنوز در آنجا نيز ميان ايدههاي برابري و واقعيت آن فاصلة بسياري وجود دارد و بر اين انديشه که تساوي مرد و زن در غرب کنوني تحقق يافته است خط بطلان ميکشد. زن غربي که هزاران سال به عنوان موجودي خبيث، جنس فقه انگيز و ضد مرد با پذيرش روح شيطان در خود، باعث هبوط انسان از بهشت و بعد از آن موجب فساد جوامع بشري بوده و همواره مورد تحقير و توهين واقع شده است امروزه در کمال تعجب ميبيند که در پرتو شعارهاي جديد فمنيستي که مردان صاحب سرمايه و رسانه آنها را ترويج ميکنند از يک سو عملا وسيلة انحطاط اخلاقي جوامع انساني قرار گرفته و از سوي ديگر تنها سنگر مستحکم و هميشگي خود يعني خانه و خانواده را هم از دست داده و در قبال آن هيچ چيزي به دست نياورده جز آنکه در مواردي اندک توانسته به صورت يک مرد «درجه دوم» در جامعه ظاهر شود و برخي از هزاران موقعيت اقتصادي، اجتماعي،سياسي، فرهنگي و علمي مردانه را کسب کند. (ماهنامه صبح نهاد خانواده آماج فتنهها و کج فهميها شماره 65 صفحه 45)
در واقع بسياري از اين تبعيضها و ستمها را بايد نشأت گرفته از مناسبات ستم آلوده ميان زن و مرد دانست بنابراين بايد ضمن اينکه از طريق تثبيت چهار چوبهاي حقوقي اقدام ميشود در کنار آن از طريق بالا بردن سطح آگاهيهاي عمومي در جهت حصول وضعيت مطلوب و از طريق سنن و الگوهاي رفتاري مناسب تبعيض و خشونت عليه زنان را از ميان برد. امروزه خشونت، تجاوز، شکنجه، تحقير، خشم، اضطراب براي زنان در تمام جهان عبارت آشنايي است و سکونت جامعة جهاني در مقابل نقض حقوق زنان بسيار ناگوار است.
مدير اجرايي يونيسف کارول بلامي ميگويد: شرايط اين اعمال خشونتها به حدي است که آن را ميتوان فراگيرترين موارد نقض حقوق بشر در جهان دانست در گزارش وي اعمال خشونتهاي تکان دهنده عليه زنان و سوء استفاده از آنها کاملا تشريح شده و ميافزايد: اعمال خشونت نبت به زنان و دختران زندگي آنها را توأم با ناراحتيهاي فيزيکي، رواني، اجتماعي ميکند. بدين ترتيب توسعة سالم اجتماعي،اقتصادي کلية جوامع را تحتالشعاع قرار ميدهد. کنفرانس تعيين دستور کار زنان در قرن آتي (مرکز اطلاعات سازمان ملل در تهران،مرداد 1374 ص 6) خشونت عليه زنان از موانع جدي براي دست يابي به اهداف برابري توسعه و صلح ميباشد و برخورداري زنان را از حقوق بشر و آزاديهاي بنيادين، نقض، تضييع و يا سلب ميکنند. خشونت عليه زنان در اساس برخاسته از الگوهاي فرهنگي است و از اثرات زيانبار پارهاي از رويههاي سنتي يا عربي و پيشداوريهاي نادرست و تعصبها و رسوم مبتني بر انديشة پست نگري نسبت به زنان نشأت ميگيرد که در نهايت منجر به کسب منزلت فروتري نسبت به مردان در خانه، محل کار و اجتماع ميشود. اين خشونتها با فشارهاي اجتماعي به ويژه شرم زنان از افشاي اعمال خشونت آميز، عدم دسترسي به اطلاعات و همين طور مساعي ناکافي مقامات عمومي در راستاي ارتقاي آگاهي عمومي از قوانين موجود و اعمال آنها، عدم دسترسي زنان به اطلاعات ياري يا حمايت قانوني، فقدان قوانين مناسب که خشونت عليه زنان را به صورتي موثر ممنوع سازد، عدم اصلاح قوانين موجود، فقدان وسايل آموزشي و يا وسايل ديگر جهت پرداختن به علل و پيامدهاي خشونت و همينطور نقش رسانهها در به تصوير کشيدن خشونت عليه زنان، به ويژه تصاويري که تجاوز به عنف يا بردگي جنسي و نيز کاربرد زنان و دختران بعنوان اشياي جنسي از جمله هرزه نگاري را نشان ميدهند عواملي هستند که به رواج مستمر اين گونه خشونتها ياري رسانيده و بر کل جامعه به ويژه کودکان و نوجوانان که آينده سازان جامعة بشريت هستند، تأثير منفي برجاي ميگذارد.
با توجه به مجموع مسائل مطروحه، بر آن شديم تا به بررسي موضوع خشونت عليه زنان و ديدگاه اسلام در اين رابطه و شناسايي و معرفي فعاليتها، اقدامات و برنامههاي انجام شده توسط دين مبين اسلام در زمينة مورد بحث بپردازيم، تا بدين وسيله با ارائة راهکارهاي توانمند اسلام در جهت رفع شبهات کوشيده و نظر واقعي اسلام را در مورد زن و خشونت عليه زنان بيابيم. اين کار در واقع تحقيقي از نوع بنيادي و نظري و تا حدودي کاربردي است و از شيوههاي توصيفي، ارزشيابي،تاريخي استفاده شده است.
1-2- هدفهاي تحقيق
بي ترديد يکي از مهمترين اقدامات، افزايش آگاهي از طريق آموزش وشناخت مباني صحيح از طريق پژوهش، ميتواند باشد. تا بادرک بهتر از شرايط خود و جامعة بينالمللي حضوري فعال تر و نقش آفرينتر داشته و با استفاده از آموزههاي ناب اسلامي و ارائة راه حلهاي منصفانه، به جامعه بينالملل، در جهت رفع کاستيها و نواقص وارائه راهکارهاي جديد براي رفع مشکلات موجود در برنامهريزيها و سياست گزاريهاي آيندة جامعه اسلاميمان گامي برداشته باشيم.
اين تحقيق بهمنظور انجام پژوهشي فقهيو براي شناخت ابعاد کمي و کيفي خشونت عليه زنان و همچنين تعيين مسائل مختلف مرتبط با اين مسأله و نقد و بررسي آن و تبيين مباني فقهي در جهت نفي خشونت عليه زنان و بررسي سوالها و ابهامهاي موجود در اين رابطه ميباشد. تا در نتيجه بتوان تدابير و راهکارهاي پيشگيرانه، حمايتي مناسبي را به منظور مهار و کنترل اين معضل اجتماعي ارائه داد.
در اين تحقيق بر آمدهايم تا اهم ديد گاههاي قرآن و احاديث را در ارتباط با مسأله خشونت عليه زنان مورد ارزيابي قرار دهيم و تلاش در جهت دستيابي به الگوهاي موثر و مستند به سيره پيشوايان دين را در راستاي تعليم و ترويج مفاهيم قراني تجزيه و تحليل کنيم.
1-3- اهميت موضوع تحقيق – انگيزش انتخاب آن
مسأله زن به مثابه موجودي انساني که همه خصوصيات انسان بوده در وجود او جمع است در طول تاريخ بشري همواره از جمله مهمترين مسائل بوده است. در بزرگداشت الهي از انسان، زن و مرد فرقي ندارند و جز درعرصة سپردن مسئوليتها آنجا که ويژگيهاي ذاتي هر کدام، تفاوتي را در مواضع اقتضاء ميکرده است، تفاوتي ميان آن دو نبود. انديشمندان و مبشران الهي بودهاند. چرا که توجه به شخصيت و منزلت زن اقتضاء دارد حقوق وي حفظ و بر وي اعطا گردد. عدالت نيز چنين اقتضا دارد. چرا که مبناي حقوق و قواعد حاکم بر احکام و مقررات اسلامي است.
قوانين شرعي که از طريق انبياء توسط شارع مقدس به بشر ابلاغ ميشود با قانون خلقت هماهنگي دارد. پس حقوقدانان در وضع و کشف قوانين سعي ميکنند به مباني محکمه اوليه يعني قانون خلقت نزديک شوند، که در غير اين صورت ثبات و خلل ناپذيري قوانين آنها بيشتر خواهد بود.
براي ترسيم حقوق زن بررسي دو عنصر محوري لازم است:
1)شناخت اصل انسانيت که حقيقت مشترک مرد و زن است.
2) هويت صنفي زن که واقعيت مختص به اوست و هيچ مبدئي براي تشخيص آن حقيقت مشترک و اين هويت مختص، صالح تر از آفريدگار عالم و آدم نيست، خداوند نظر صائب و رأي ثاقب خيوش را در چهرة وحي آسماني به خوبي روشن نموده است. شرح آن به عهده صدور مشروح اهل بيت عصمت و طهارت سپرده شده است.
بيگمان در فضايي که دفاع از انسانها کرامت و حقوق آنان امري ضروري است،بايد به حقوق زنان در همه جا بهويژه در جوامع اسلامي، عنايت بيشتري نمود و ديدگاه دين را نسبت به آنان باز شناخت. چرا که طرح حقوق زنان در جوامع باعث رفع بسياري از گرفتاريهاي اجتماعي ميشود. و انگيزههاي متعددي را در افراد ايجاد ميکند بخصوص اگر بهنگام استدلال دربارة اين موضوع تفکري نظام گرا (سيستمي) داشته باشيم
1-4- سوالات و فرضيههاي تحقيق
سوالات تحقيق
نگاه آيات و روايات به مسأله خشونت عليه زنان چگونه است؟
چه عواملي در پيدايش خشونت تأثير گذارند.
مبناي نگرش اسلام به مسألة نفي خشونت عليه زنان چيست؟
دين اسلام با تمسک به چه اصولي توانسته است راه حل مناسبي جهت نفي خشونت عليه زنان بيابد؟ (اصول بدون دقت از معضل خشونت عليه زنان چيست؟)
فرضيه تحقيق
نفي خشونت به عنوان يک اصل اوليه بر کليه ارکان قانون گذاري دين اسلام سايه افکنده که مصاديق آن در آيات و روايات کاملا مشهود است. به علاوه با توجه به اينکه مبناي نگرش اسلام به نفي خشونت براساس (خدا محوري- کرامت باوري – حق مداري) است ميتوان گفت: تنها راه پيشگيري و مبارزه با خشونت عليه زنان تمسکبه دين مبين اسلام است نه تدوين قطعنامهها و برقراري کنوانسيونهاي بينالمللي
مبناي کار ما براي بررسي نفي خشونت در دين اسلام آيات و روايات و نگرش برخي انديشمندان اسلامي قرار گرفت. بايد اضافه کرد که در حوزة مسائل زنان با رويکرد بررسي خشونت و يا نفي خشونت کتاب جامع و کاملي وجود ندارد و بصورت پراکنده در کتب تفسيري پرداخته شده است. بنابراين ضرورت تحقيق و پرداختن با نگاهي جامع و سيستمي به اين امر دو چندان ميشود.
1-5- روش تحقيق
روش تحقيق در پژوهش حاضر بصورت روش کتابخانهاي و مبتني بر استنباط، استنتاج و روش تحليل محتوايي بوده و بصورت روش فيش برداري و بررسي آيات و روايات و با استفاده از تفاسير و کتب روايي صورت گرفته است. همچنين مطالعة کتب، جزوات، پاياننامههاي ارشد و دکتري، مقالات و اخبار مندرج در نشريات، روزنامهها، مجلات، ماهنامهها، هفتهنامهها و... در شکل گيري فرآيند تحقيق موثر بوده است. بررسي اسناد و مدارک در مرکز اطلاعات سازمان ملل و سازمان زنان در تحقيق مد نظر بوده و همچنين ديدارهايي با مراجع نظام تقليد و اساتيد حوزه و دانشگاه راهگشاي موثري بوده است. جنبة نظري در تطبيقي بودن پژوهش نيز لحاظ گرديده است.
1-6- قلمرو تحقيق
استفاده کمابيش از کليه منافع فقهي و حقوقي که مرتبط با مساله بوده و در بررسي آيات و روايات به ما کمک ميکرده است. همچنين از منابع پژوهشي اجتماعي و اقتصادي نيز بهمراه پژوهشي روانشناسي بهره بردهايم.
1-7- محدويتها و مشکلات تحقيق
از آنجايي که در کشور ما توجه به مسائل زنان به واسطة عدم انعکاس مسائل به دلايل شرايط خاص سياسي و مذهبي جامعه و نيز مشارکت نه چندان قابل قبول زنان در تعيين سياستهاي کلان جامعه به صورت امري قاعدهمند در نيامده است و آن مسائل در مجموع کمتر بروز عيني و خارجي پيدا ميکند و در نتيجه کمتر حساسيت جامعه را بر ميانگيزاند لذا فقدان مدارک و پژوهش کافي در خصوص خشونت عليه زنان چه در محيط خانوادگي و چه در جامعه و... و نبود دادهها و آمارهاي کافي به دليل عدم گزار آن روي هم رفته به عنوان موانعي فرا راه اين تحقيق به حساب ميآيند
1-8- تعاريف عملياتي متغيرها و واژههاي کليدي
برخي از روشنفکر نماهاي غرب زده با مشاهدة بخشي از احکام جزايي و قوانين کيفري اسلام، از آنجا که به فلسفه حکمت آن پي نبردهاند، در صدد حمله به آنها و به استهذاء ومسخره کردناين احکام بر آمده و معتقدند که اينگونه احکام داراي خشونت بوده و با حقوق مسلم بشر سازگاري ندارد. اينک جا دارد مفهوم خشونت را بررسي کرده و مورد بحث قرار دهيم.
تعريف خشونت
1-8-1- معناي لغوي
در معناي لغوي خشونت و تعريف آن بين صاحبنظران توافقي وجود ندارد لذا در ارائة تعريفي از اين مقوله مشکل اساسي وجود دارد. واژة خشونت کاربردهاي لغوي، ادبي، فلسفي، اجتماعي، سياسي، حقوقي گوناگوني دارد. واژه خشونت از ماده خشن الشيء، يخشن، خشونه (کتاب العين خليل بن احمد الفراهيدي، ج 4، ص 170) گرفته شده و در عربي واژة خشونت به معناي زبري در برابر صافي و همواري، (الطريحي، مجمع البحرين ج 6، ص 243)