البته بايد مردان بي زن و زنان بي شوهر و كنيزان و بندگان خود را بنكاح يكديگر در آوريد و اگر مرد و زني فقيرند خدا بلطف خود آنان را بي نياز و مستغني خواهد فرمود كه خدا باحوال بندگان آگاه و رحمتش وسيع و نامتناهي است.»[1]
1- ازدواج
ازدواج يك سنت ديرينه اجتماعي است كه از زمان هاي بسيار قديم، بلكه از آغاز زندگي بشر مرسوم بوده است. پيماني است كه در بين اقوال و ملل مذهبي و غيرمذهبي، در تمام اعصار و امكنه وجود داشته و دارد.
«ازدواج و تشكيل خانواده يك فريضة ديني خطير به شمار مي آيد. اين نخستين فرماني بود كه خداوند به آدم ابوالبشر داد. (سفر پيدايش 28:1) و تلمود به آن اهميت بسياري مي دهد و دربارة اجراي آن تأكيد فراوان مي كند. «هركس زن ندارد، يك آدم كامل به تمام معني نيست چنانكه گفته شده است: (خداوند) آن ها را نر و ماده آفريد و ايشان را بركت داد و نامشان را آدم نهاد. (سفر پيدايش 5: 12) (يوامرت. 63 الف) همسر انسان خانة او محسوب مي شود و از اين روست كه گفته اند «خانه انسان زوجه اوست.» (ميشينايوما 1:1) و «ربي يوسه گفته است: هرگز زوجه ام را «زنم» نناميده ام، بلكه همواره او را «خانه ام» خوانده ام. (شبات، 18 ب).»[2]
ازدواج براي انسان يك نياز طبيعي است كه از آفرينش ويژه آن ها سرچشمه ميگيرد. چنانكه انسان به آب و غذا نياز دارد. در سنين مخصوصي به ازدواج هم نياز پيدا مي كند. هر يك از دختر و پسر در سنين بلوغ احساس مي كنند كه جنس مخالف را دوست دارند و خواستار وصال همديگر هستند.
«يكي از شيرين ترين و پرخاطره ترين رخدادهاي دوران حيات هر شخص، ازدواج است، زيرا دختر يا پسر در سايه ازدواج، افزون بر پاسخ گويي معقول و منطقي به نيازهاي غريزي، براي يك عمر در كنار خود، همنشين و هم راز مي يابد كه مي تواند بهتر و بيشتر از هر كس ديگر حتي والدين و دوستان نزديك شادي ها و كاميابي هاي خود را با او تقسيم كند و در برخورد با تلخي ها و ناكامي ها به او پناه آورد.»[3]
ازدواج به عنوان يك خواسته طبيعي، مورد تأئيد همة اديان آسماني بوده مخصوصاً دين اسلام، اسلام پيروان خود را به ازدواج دعوت نموده و از غروبت[4] برحذر مي دارد. ازدواج نه تنها منفور نيست بلكه از ديدگاه اسلام امري مستحب و در بعضي موارد واجب مي باشد.
نكاح، مستحب تاكيد شده است براي كسي كه امكان ازدواج را دارد و با ترك ازدواج از افتادن در حرام نمي ترسد در غير اينصورت بر چنين شخصي واجب است كه ازدواج كند. فضيلت ازدواج بين مسلمانان مشهور است و در اسلام يك امر قطعي است.[5]»
ازدواج اگر با قصد قربت انجام بگيرد عبادت نيز محسوب مي شود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمة اطهار (عليهم السلام) دربارة ازدواج تأكيد و سفارش فراوان كرده اند از باب نمونه:
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلي الله عليه و آله):
ما بَنيُ في الاسلامِ أَحَبَّ إلي اللهِ عَزَّوجَلَّ مِنَ التَّزْوِيجِ.
هيچ بنائي در اسلام بنيانگذاري نشده كه نزد خدا محبوبتر از ازدواج باشد.»[6]
امام صادق (عليه السلام) از پدرش اميرالمومنين (عليه السلام) روايت مي كنند كه فرمود: ازدواج كنيد پس همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: كسي كه دوست دارد پيروي كند سنت مرا، پس سنت من، ازدواج است»[7]
دو ركعت نمازي كه انسان متأهل ميخواند ثوابش بيش از هفتاد ركعتي است كه انسان مجرد مي خواند.»[8]
2- انواع عقد ازدواج
دو نوع عقد ازدواج وجود دارد. 1- ازدواج دائم. 2- ازدواج موقت (متعه)
ازدواج موقت: در ازدواج موقت، زن براي مدتي معين، با مهر معلوم، به عقد شخصي در ميآيد. و وقتي اين مدت تمام شد، اين زن و مرد از هم جدا مي شوند. در اين نوع ازدواج، طلاق وجود ندارد. يعني اگر زن و شوهر بخواهند از هم جدا شوند يا مرد بايد مدت باقي مانده از ازدواج را ببخشد يا اينكه هر دو صبر كنند تا مدت عقد ازدواج تمام شود. به اين نوع ازدواج «مُتْعه» هم گفته مي شود.
در فرهنگ فارسي عميه متعه را چنين تعريف كرده اند:
«متعه: به ضم ميم و فتح عين: آنچه از آن تمتع و برخورداري بشود زني كه جهت تمتع براي مدت معين گرفته شود.»[9]
(ضمناً در اين ازدواج مهر بايد معلوم باشد و بدون تعيين مهر اين نوع ازدواج باطل است و بعد از تمام شدن مدت مهر بايد پرداخت شود. در ازدواج دائم مدتي براي ازدواج تعيين نمي شود و مهر هم ممكن است ذكر شود يا نشود و بدون ذكر مهريه، عقد ازدواج باطل نيست در اين نوع ازدواج براي جدايي زن و شوهر از يكديگر بايد صيغه طلاق جاري شود.
3- اهداف ازدواج
ازدواج و تأ سيس زندگي مشترك خانوادگي يكي از بهترين رسوم اجتماعي انسان ها است و از آفرينش ويژه آنها مايه مي گيرد. ازدواج از ضروريات زندگي انساني به شمار مي آيد و ترك آن يك امر غيرمتعارف و خروج از سنت اجتماعي محسوب مي شود. ازدواج داراي اهداف و اغراضي خاص است كه مهمترين آن اهداف و اغراض بدين قرارند:
1- يافتن آرامش و سكون: ازدواج روح آشفته و پرتلاطم جوان را آرامش ميبخشد و درون سركش و مضطرب او را آرام مي كند قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«از نشانه هاي حضرت حق اينست كه از جنس خودتان زن هايي را آفريد تا بوسيلة آنها آرام گيريد و بين شما مودت و رحمت قرار داد.»[10]
حكمت ازدواج در اين آيه، سكون و آرامش يافتن مرد در كنار زن و زن در كنار مرد دانسته شده است. اين بدان معناست كه انسان از يك سو به آرامش و سكون نياز دارد و از ديگر سو كسي كه همسري برنمي گزيند در حقيقت سكون و آرامش روحي و فكري خود را در معرض آسيب قرار مي دهد. نيازهايي كه بخشي از آن ناظر به نيازهاي جنسي و بخش ديگر ناظر به نيازهاي عاطفي است.
2- تكميل و تكامل: از مراحل بلوغ و جواني اين انديشه بر انسان غالب مي شود كه زندگي هيچكدام از دختر و پسر به تنهايي كامل نيست. و آن ها دچار نقص و كمبودند و تنها در سايه ازدواج و تشكيل خانواده به خصوص داشتن همسر كامل ميشوند. و ازدواج، تلاشي براي وصول به اين قصد است. زن و مرد در سايه ازدواج حس مي كنند كه كامل شده اند، زيرا دختران وارد جرگة زنان و مادران و پسران به دنياي مردان و پدران پيوسته اند.
اين امر (تكميل تكامل) بخصوص در زماني شكل مي گيرد كه پيوند زناشويي همراه با معنويت باشد و زن و شوهر در سايه آن احساس آرامش نمايند و به خدا نزديكتر شوند.
ازدواج باعث مي شود كه با انتقادات صحيح، دو طرف هرچه بيشتر تلاش كنند تا عيوب و نقايص يكديگر را برطرف نمايند و كمبودهاي يكديگر را با محبت جبران نمايند و همچون لباس، كه پوشانندة عيوب بدن است، اين دو نفر هم مانند لباس براي همديگر مي باشند كه عيوب جزئي يكديگر را مي پوشانند.
3- حفظ عفت و مصونيت از گناه: در اثر ازدواج غريزة جنسي كه يكي از نيرومندترين غرائز انساني است، در مسير طبيعي خود قرار مي گيرد و از انحراف و گناه مصونيت پيدا مي كند. غريزه جنسي در وجود هر فردي نهفته است و غريزة بسيار نيرومندي است كه اگر درست هدايت شود فوايد فراواني به دنبال دارد. وسيلة ارضاء و طبيعي ابن غريزه، ازدواج است. انسان در هنگام فشار غريزه به محرم راز و همسرش نزديك شده و خود را اقناع مي كند و دامان خود را از آلودگي ها برحذر مي دارد. بنابراين ازدواج را مي توان به عنوان يك عامل مهم حفظ دين معرفي كرد.
4- توليد و تكثير نسل: يكي از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و باقي ماندن نسل آدمي است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و بي اهميت شمرد زيرا هدف آفرينش جهان، وجود انسان و پرورش و تكامل او مي باشد.
وجود فرزند به زندگي گرمي مي دهد. سبب و انگيزه اي براي دوام آن حتي تخفيف درگيري ها است. زن و شوهر به علت داشتن فرزند در مي يابند كه از اين پس بايد عاقلتر باشند و اين همه با هم به جنگ و جدال برنخيزند. در سايه وجود فرزند محبت و علائق روشن تر مي شود و موجب استحكام پايه هاي خانواده خواهد شد. و به همين جهت توليد و تكثير نسل در احاديث به عنوان يكي از اهداف ازدواج ياد شده است.
اگر اين وظيفه الهي با قصد قربت انجام بگيرد، عبادت محسوب مي شود و پاداش اخروي دارد. درست است كه در سايه ازدواج، روابط صميمانه اي بين زن و شوهر پديد مي آيد و آن دو نفر در كنار هم به سكون و آرامش مي رسند اما نگاه به ازدواج و بعد غريزي، زندگي انسان را در سطح حيواني تنزل مي دهد.
بلكه در زندگي مشترك علاوه بر غريزه، بايد بعد معنوي نيز مورد توجه قرار گيرد. براي تكامل زندگي در اسلام هم، به بعد معنوي توجه شده و هم غرائز مورد توجه قرار گرفته است.
6- سلامت و امنيت اجتماع: ازدواج و تأ سيس كانون خانوادگي براي سلامت و امنيت و سعادت جامعه نيز سودمند و ضروري است. اگر بنيان خانواده محكم باشد و جوانان زود ازدواج كنند، از بسياري فسادها و بي بند و ياري ها و طغيان ها... كاسته خواهد شد. زيرا آمار نشان مي دهد كه بسياري از افراد كه اين اعمال از آن ها سر ميزند از كانون گرم خانواده محروم بوده اند.
4- معيارهاي انتخاب همسر
همسر، مانند لباس براي بدن است. اين لباس بايد شرايط ويژگيهايي داشته باشد تا بدن انسان را بخوبي بپوشاند و از آن محافظت كند بهترين معيارها و ضوابط را اسلام بيان كرده است از جمله اين معيارها:
1- ايمان: ايمان يك عامل دروني است و از مهمترين و ضروري ترين اموري است كه بايد در انتخاب همسر مورد عنايت قرار گيرد. فردي كه به خدا ايمان داشته باشد، ناخودآگاه به مسائلي پايبند بوده و از رفتارهاي نامناسب خود به خود بركنار است.
اي بندگان خدا، همانا تقواي الهي دوستان خدا را از انجام محرمات باز مي دارد و قلبهايشان را پر از ترس خدا مي سازد ...»[15]
دو همسر كه مي خواهند يك عمر در كنار هم زندگي كنند ايمان و اعتقادشان مهمترين عامل است، زيرا تحت تاثير اخلاق و رفتار و افكار يكديگر قرار خواهند گرفت، و هرچه ايمان قوي تر باشد،به مراتب اخلاق و رفتار آن ها نيزخوبتر خواهد بود.
ايمان موجب مي شود هر يك از زن و مرد حد و حدود الهي را بهتر رعايت كنند و يكديگر را به آن مورد سفارش كنند و هر اندازه كه ايمان قوي تر باشد.
حدود شرعي كاملتر انجام خواهد شد و به هر ميزان كه ايمان ضعيف و سطحي باشد به همان مقدار درجه پرهيزگاري كم رنگ تر خواهد شد. به عنوان نمونه مردي كه مؤمن به خدا باشد، مواظب رفتار و كردار خود بوده و بهتر از ساير افراد حقوق همسر خود را رعايت خواهد كرد، و همين طور زن مؤمن، حق و حقوق همسر خود را بهتر و كاملتر از زنان بي ايمان مورد توجه قرار مي دهد و خداوند نيز به زندگي آنها بركت خواهد داد.
أَتَيَ رَجُل النَّبَي (صلي الله عليه و آله) يَسْتَامَرُهُ في النِّكاحِ فَقالَ رَسُولُ اللهِ: «أََنْكَحَ وَ عَلَيكَ بِذاتِ الدِّينِ تَرْبَتْ يَداكَ.»
مردي خدمت رسول خدا رسيد تا در امر ازدواج با او مشورت كند، رسول خدا فرمود: با زن ديندار ازدواج كن تا خدا به زندگي تو بركت دهد.[16]
2- اصالت خانواده: از جمله معيارهاي مورد نظر در اسلام مساله خانواده و اصالت آن است منظور از اصالت، امور مادي و ظاهري نيست.بعضي خانواده ها شريف و بزرگوار و آبرومند هستند گرچه فقير باشند و بعضي خانواده ها ذاتاً پست و فرومايه و بي آبرو هستند، گرچه داراي مقام و ثروت باشند.
اصيل از كلمه اصل گرفته شده است واضح است كه اصل، به چيزي گفته مي شود كه داراي ريشه باشد بنابراين معناي اصيل اين است كه از نظر خانوادگي داراي ريشه بوده، پدر و همچنين اجداد او در آن جامعه به درستي و راستي شناخته شده باشند و از نظر موقعيت خانوادگي و ديني مشخص و مشهور باشند و همچنين اصالت، بعد تربيتي دختر و پسر را در بردارد. يعني آيا اين دختر و پسر در يك محيط سالم زير دست پدر و مادر شايسته تربيت يافته اي، رشد پيدا كرده اند؟ يا اينكه افراد ناصالحي بنام پدر و مادر از آنان نگهداري كرده اند؟ يا در مراكز عمومي رشد و نمو يافته اند؟
مسأله اصالت خانواده آنقدر مهم است كه در اسلام سفارش شده كه كارهاي كليدي كشور را مانند مقام وزارت و فرماندهي و امثال اين موارد را در حكومت اسلامي به كساني بسپارند كه از ريشه و اصالت خانوادگي برخوردار باشند.[17]
اما تذكر اين مطلب هم ضرورت دارد كه، چنين نيست همه فرزنداني كه در خانواده هاي غيراصيل پرورش مي يابند، فرومايه و شرور باشند، بلكه در بين آن ها فرزندان ديندار و خوش اخلاق و شريف هم وجود دارد، كه متاسفانه قرباني سوء سابقه چنين پدر و مادراني مي شوند.
3- اخلاق: اخلاق نيك يكي از مهمترين و ضروري ترين اموري است كه در انتخاب همسر بايد مورد توجه قرار گيرد. زن و شوهر بايد يك عمر با هم زندگي كنند اگر اخلاق خوش باشد زندگي آن ها شيرين و دلپذير و گرم و با صفا خواهد بود و با تفاهم مشكلات زندگي را حل و فصل خواهند كرد. موضوع اخلاق در احاديث مورد توجه بوده است.
«عَنِ الحُسينٍ بن بشار قال: كَتَبْتَ الي أبْنَ الحَسَنِ الرّضا (عليه السلام): إنَّ لي قرابَهَ قَدْخَطَبَ اِليّ و في خُلْقِهِ سوءٌ؟ قال: لاتَزَوَّجْهُ إنَ كانَ سَيي الخُلْقِ.»
حسين بن بشار مي گويد به امام رضا (عليه السلام) نوشتم كه يكي از خويشاوندان، از دخترم خواستگاري كرده و بداخلاق است؟ فرمود: اگر بداخلاق است دختر به او نده.[18]
4- هم كفوي: كفو در لغت به معناي شبيه و همانندي است. در مسئله ازدواج تا حدي بايد از نظر ظاهر و باطن بين دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد. براي اينكه خانواده ها از درگيري ها و اختلافات بركنار باشند بايد زن و مرد در ابعاد مذهبي و علمي و خانوادگي شبيه و همانند يكديگر باشند.
زمينه ازدواج هم كفو را فراهم كنيد.و آنان را براي بوجود آمدن فرزندان شايسته به عقد خود در آوريد.[19]
5- تناسب در سن
يكي از شرايطي كه در ازدواج بايد مورد توجه قرار گيرد تقارن سني است زن و شوهري كه از جهت سن، تناسب داشته باشند بهتر مي توانند با هم زندگي كنند و مشكلاتشان كمتر خواهد بود. تفاوت زياد سن، اگرچه در آغاز ازدواج مورد رضايت طرفين باشد ولي بعدها ايجاد اشكال كرده، عوارض ناشي از آن بصورت گوناگوني در رفتار و كردار طرفين ظهور و بروز خواهد كرد. به عنوان مثال آنكه سنش زياد است پس از گذشت مدت زماني در امور غريزه جنسي دچار ركود مي گردد، در حالي كه همسر او تاب و توان جنسي را كماكان در خود حفظ كرده است، يكي در امر جنسي در حال رسيدن به پايان خط است در حالي كه ديگري در آغاز آن قرار دارد.
البته در تناسب سن لازم نيست زن و شوهر در يك سن باشند بلكه بهتر است زن چند سالي از مرد كوچكتر باشد. اين تفاوت بدين جهت است كه زنان در اثر بارداري و زايمان و شيردادن غالباً از مردها زودتر پير و شكسته تر مي شوند و طراوت خود را از دست مي دهند. بنابراين اگر زن چند سالي از مرد كوچكتر باشد مدت بيشتري ميتواند نظر شوهر را جلب كند و تمايلات جنسي او را ارضاء نمايد در نتيجه محبت و صفاي بيشتري بين آن ها حكمفرما خواهد بود.